About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Tuesday, April 21, 2009

خاطرات ماندگار

تا تو یارم بودی
بعد از آن خالق یکتا تو خدایم بودی
تو عزیزم بودی
همه چیزم بودی
شوق راهم بودی
علت گریه و آهم بودی
تو برایم همه کس
همه حرفم تو و بس
پس چه شد آنهمه اشک؟
یا چه شد آنهمه آه؟
بس چرا این بی گناه
مانده اینجا خسته و بی تکیه گاه؟
پس چرا این کردی؟
با من عاشق تنها تو بدترین کردی!
پس چرا آخر خدا
مارو کرد هر هم جدا؟
هر دومون از هم بریدیم بی تفاوت بی صفا
با نگاهی بی صدا
اندر این ویرانه ها
هر دمی پرسم ز هر کس هر کجا
پس چرا آن عشق را شد انتها؟
پس چرا آن عشق را شد انتها؟
نغمه گنجشک های تشنه میگوید جواب
عشق نهری ره سپاران پر هیاهو پر شتاب
همچو عهد باغ و باران در بهار
دیگر از آن عشق زیبا مانده تنها یادگار
این خزان جاوید و باقی خاطرات ماندگار

No comments: