تا تو یارم بودی
بعد از آن خالق یکتا تو خدایم بودی
تو عزیزم بودی
همه چیزم بودی
شوق راهم بودی
علت گریه و آهم بودی
تو برایم همه کس
همه حرفم تو و بس
پس چه شد آنهمه اشک؟
یا چه شد آنهمه آه؟
بس چرا این بی گناه
مانده اینجا خسته و بی تکیه گاه؟
پس چرا این کردی؟
با من عاشق تنها تو بدترین کردی!
پس چرا آخر خدا
مارو کرد هر هم جدا؟
هر دومون از هم بریدیم بی تفاوت بی صفا
با نگاهی بی صدا
اندر این ویرانه ها
هر دمی پرسم ز هر کس هر کجا
پس چرا آن عشق را شد انتها؟
پس چرا آن عشق را شد انتها؟
نغمه گنجشک های تشنه میگوید جواب
عشق نهری ره سپاران پر هیاهو پر شتاب
همچو عهد باغ و باران در بهار
دیگر از آن عشق زیبا مانده تنها یادگار
این خزان جاوید و باقی خاطرات ماندگار
No comments:
Post a Comment