About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Monday, January 4, 2010

گره کور

آهای ای مژه برگشته میدونی
میترسم نکنه عمری بمونی
گره کردی دلم رو به نگاهت
نکنه میخوای خاکستر بسوزونی؟
وای اگه کور شده باشه!
باز دل دیوونه مجبور شده باشه
از نو بشکافه و پر پر شه و خون شه
آخر قصه بازم رنگ جنون شه
دست لرزون من و کاغذ وارونه
میگن دل به تو باختن چقدر آسونه
تازه وارد دیدی دستم نمیخواست
گرمی دستت رو زمین بگذاره دیدی
چشم پر خواهشم از چشمای گیرات
نمیخواست انگار که چشم بر داره دیدی

میدونم این همه اشک دروغ نمیگن
که نگاهای قشنگت مال من نیست
چه کنم اما به چشمای تو ای مرد
بخدا هرکسی دل نبازه زن نیست