About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Sunday, May 30, 2010

in the realm of her heart

it rains over her roof,he reigns over her heart,
this everyone can see,that not a soul but me!
rain is a thunder bring,when was crowned but her king?!
soon these drops will stop,no end but to his reign,
God !don't you see when it rain?she is driven insane!
This not a soul shall know,she might but let it grow!

نقطه سر خط

من همه روح
تو همه تن!
بی خبر از تنهایی من
شعله بیتاب هوسی
من خود پروانه شدن
قصه خط خورده دل
حسرت اون دستای پاک
تا بزنه باز ورقی
بشکنه این غربت خاک
نو بشه فصلی تو کتاب
رودخونه جاری شه به سراب
من همه شک: گفتن یا سکوت
تو همه فریاد عطشی
ذره ای ازقلبت شایدم
هرچی ازم مونده همشی
اول بازی دل به تو باختم
من که تو میدون مات توام
راست و دروغش هرچی که باشه
تشنه احساسات توام