About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Tuesday, December 29, 2009

fairy tale

It was a tale and that of a fairy,
Last night, I think I had rented the heaven!
Ascended the earth to the skies,
One through seven!
Have you ever felt the way I did?
That you were surrounded by euphoria?!
Like diving well deep into an ocean
Of love, fearing no phobia?!
Last night, when I hugged all that elation
Did not care even, if there was a happy ending!
His voice such a miracle to my shattered heart
I could not be pretending!
All sensation of love and joy there is,
It is him from whom you can hire
It’s him the reason enough, to live
It’s him who knows how to inspire!
He’s the hero of my dreams!
The way he talks, to easily mesmerize
Name all the handsome celebrities!
Still I say he wins the first prize!
There’s no way escaping his love,
Just like a moon to wax and to wane
Soon I will be the talk of the town!
With every one calling me insane!
He seems to be an omnipresent
In my world, just like the sun
From him no place to hide,
Of him, there’s no way to run!
All sensation of love and joy there is,
It is him from whom you can hire
It’s him the reason enough, to live
It’s him who knows how to inspire!

When I love him to death,
Why worry to confess?!
He has made the pen and paper reconcile
The one for his love, I would walk a thousand mile!

Tuesday, December 22, 2009

مرثیه خون

دیگه باورم شده تو یار قلبم نمیشی
اما این دل هنوزم انگاری باور نداره
نمیخواد بعد یه عمر حسرت و رنج و انتظار
هنوزم عشقی که داشت رو پشت سر جا بذاره
شبا وقتی آسمون مثل چشام غم میگیره
من و دل با هم دیگه مرثیه خونیم به خدا
دل میگه میخوام به یادش زندگیمو سر کنم
میمیرم اگه بشم حتی یه دم ازش جدا
من میگم دیوونه دل بسه دیگه ببین چطور
گلای باغ جوونیم همه پزمرده شدن
چند روزه کبوترای خونه هم از غم من
شعر و آواز نمیخونن دیگه دل مرده شدن
نمیبینی چجوری قصه تلخ انتظار
عمر شیرین منو مثال آتیشی سوزوند
چهره شاد و پر از عشق و امید و شوقمو
تل خاکستری از غصه و دلتنگی پوشوند
نمیگی وقتی که یار با تو و من وفا نکرد
پس چرا ما همیشه به انتظارش بمونیم
دل تنها به خدا دنیا دو روزه میگذره
بیا تا نرفته باقیش دیگه قدرش بدونیم
وقتی شب به نیمه های عمر قصش میرسه
تو سکوت پرپر خاطره های بی کسی
میبینم باز اشک چشمام شده دریای غمو
من به یاد یار بی وفام هنوز هر نفسی
این دل شکسته از این همه رنج روزگار
میتپه چه بیقرار و میگه عاشقم هنوز
ستاره چشمک زنون تو آسمون بهم میگه
بازم ای عاشق بیچاره تو غصه هات بسوز

Monday, December 21, 2009

شب یلدا

شب یلدا من تنها دلم از غم شده دریا
تو و کوچ تو از اینجا تو و دل بریدن از ما
شب لحظه ها شمردن وقت دل کندن و مردن
امشب انگار هرچی غصست همه رو به من سپردن
من که نشکفته شکستم دیگه هیچم دیگه خستم
آرزوهام همه مردن زندگیم رفته ز دستم
حالا اشکام شده بارون شب یلدا من مجنون
کاش میمردم نمیدیدم آخر قصمو بی اون
دیگه ای چشمای خستم دیدنش خواب و خیاله
حسرت بهش رسیدن یه سرابه یه محاله
راه برگشتی نمونده و رسیدی ته جاده
اون سوارست تو پیاده دل دیوونه ساده
دل بیچاره و تنها تا کجا عشق و تمنا
دیگه آخرش رسیده آرزو و خواب و رویا
رفته یارت نو بهارت چه سیاه روزگارت
دیگه دنیا شب یلداست با غروب انتظارت
آذر 1378

Thursday, December 17, 2009

خداحافظ

حالا دیگه رفتی و ناودون خونه هم داره
میگه اینجا نیستی آسمون نشونه هم داره
خونه دل مگه دیگه جز ویرونه هم داره
چشم خونم واسه گریه کی بهونه کم داره
تازه فهمیدم که عشق آخرینم تو بودی
بی تو سخته روبروی آینه هم شناختنم
دست تنهای منو بازی شوم سرنوشت
چه محاله به حریف درد و غم نباختنم
حالا دیگه میدونم عشق تو تکرار نمیشه
یه خیاله اینکه عشق دوباره میاد همیشه
هنوزم شبا به یادت دل تو آب و آتیشه
هنوزم دلم به یاد بوسه هامون آب میشه
یادمه گفتی پشیمون شدی از گذشته هات
"این دفعه به مهربونم خیانت نمیکنم"
اما بی وفائیات قصه تکراری شدن
مشکل از منه به این کابوس عادت نمیکنم
کوله بارت رو که بستی بیصدا وقت سفر
رخت اندوه و عزا پوشوندی رو خسته تنم
خداحافظی نکردی تا من پوسیده روح
لحظه ای از خواب سنگین غمام بیدار نشم

flames to dust!

شعله به خاکستر نشست
وقتی خورشید چشماشو بست
هرچی میمونه خاطره ست
آخر هر آتیش بازی
خواهش خیس از ابرکه
هردو چشمونم میچکه
یادگاری دل پیشته
قول بده دورش نندازی
ماه شبهام!خورشید روز!
خاطراتت اینجاست هنوز
ای تو بهشت باورم
تا ابد عشق آخرم
ای تابستون رنگ تنت
لحظه تلخ رفتنت
اون غروب چی موند از منت
آرزوهامم دیگه مرد
ماهی تنگ قصه هات
ساده شد پیشمرگ چشات
سیل اشکاش رودخونه شد
عشقو از یاد اما نبرد
شعله به خاکستر نشست
دیگه خورشید چشماشو بست
دل خون آفتاب پرست
این دفعه بد جوری شکست