About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Thursday, December 17, 2009

flames to dust!

شعله به خاکستر نشست
وقتی خورشید چشماشو بست
هرچی میمونه خاطره ست
آخر هر آتیش بازی
خواهش خیس از ابرکه
هردو چشمونم میچکه
یادگاری دل پیشته
قول بده دورش نندازی
ماه شبهام!خورشید روز!
خاطراتت اینجاست هنوز
ای تو بهشت باورم
تا ابد عشق آخرم
ای تابستون رنگ تنت
لحظه تلخ رفتنت
اون غروب چی موند از منت
آرزوهامم دیگه مرد
ماهی تنگ قصه هات
ساده شد پیشمرگ چشات
سیل اشکاش رودخونه شد
عشقو از یاد اما نبرد
شعله به خاکستر نشست
دیگه خورشید چشماشو بست
دل خون آفتاب پرست
این دفعه بد جوری شکست

No comments: