سالی گذشت و در پی یاری روان منم
از کوی او به کوی تو دامن کشان منم
عمریست آرزوی وصالی به سر مراست
بازیچه دو روزه بر این و آن منم
بازآ مرا در این همه تنهاییم بیاب
تو ناجی و به موج مصیبت روان منم
از من به شهر عشق گرفتی اگر سراغ
آن کو ز هجر این همه رنج عیان منم
از بوسه ای ز لعل لبت دیشبم به خواب
این مرده ای که با تو گرفته است جان منم
چون خفته ای به خاک که از گور بر جهد
پیغمبرم تو!معجزه ات را نشان منم
صد لیلی ار کنار تو مجنون صفت شدند
شیدا ترین فدایی تو این زمان منم
مهر تو بر دلم ز ازل قصه نقش بست
امروز سر سپرده این داستان منم