About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Thursday, December 22, 2011

غم یلدا

.شب دراز است و دخترک بیدار/گله های نگفته اش بسیار

میل آینده و گذشته به دست/آرزو خاطرات هرچه که هست

به کلاف هزار رنگ خیال/باز میبافد از نو امشب شال

یاد باد آن زمان گذشته خوب/با پدر آسمان نداشت غروب

دل مادر به جمع ما خوش بود/غصه بی رنگ گریه خامش بود

مدرسه شهر کوچه خانه بهشت!/از گل یاس بود جنس سرشت

عشق های عمیق و پابرجا/جا نمیماند هر دلی هرجا

رسم یلدا و هندوانه وفال/اشک و لبخند و معجزات محال

دخترک چون انار خونین رنگ/ دلش اما شکسته صد سنگ

مشتی آجیل مانده در دستش!دلخور از سرنوشت و این رسمش

رسم دلها ز هم جدا کردن/سینه با کینه آشنا کردن

قصه درد و آه و حسرت ما/ که دراز است چون شب یلدا

رنج و اندوه از فراق پدر/مادرم گوش و چشم هنوز به در

شب یلدا و دخترک تنها/صد گره بر کلاف او پیدا

Monday, December 19, 2011

مداوا

دست کوتاه و تمنای بلند
باز هم در گذر از یک لبخند
دلی افتاده به بند
وقت تنگ است و تمنا از پی
چشم بر هم زدنی موسم سرما شد و دی
... همه عمر چو قربانی این ثانیه هاست
عشق ناگه به شتاب آمده است
به مداوای شباب آمده است
پا برهنه وسط آتش و آب آمده است
نا امیدش تو خدایا مپسند

Monday, November 7, 2011

زخمی

دو دست گرم تو وقتی سر نوازش داشت
چنین ز سوز غمت سینه ام شکاف نبود
هزار بار قسم دادمت نکن ترکم
به تیغ عشق تو مردن ببین که لاف نبود

Tuesday, November 1, 2011

ابری

نگاه نا امید من گلایه میکند
دو چشم نافذتو بس شکنجه وار
چو نیشدربه دل نظاره میکند
و دل به زخم خود چه چاره میکند؟
کمین فرصتی نظر دوباره میکند
تو پلک میزنی وشهر آرزو
دوباره دور از آفتاب
عجیب سایه میکند
عجیب سایه میکند

Tuesday, October 11, 2011

the fifth module!

Used to think so: our love

'will stand the test of time!'

and with you yes I could

withstand the reason rhyme!

then, it came to your test

and that of a multiple-choice

You knew nothing of my tense,

God!not even my voice!

Your process of elimination

crossed out all our good moments

...

Now, here's the answer key!

Myself, I mean,Take a look at me!

I was there to care for you for good!

I was there to die for you for free!

No news is good news?!

بیخبری خوش خبریست را تو و من
گرچه همیشه گفته ایم در جواب سکوت
من اما خود سنگینی سکوت بر نتابم
بگذار همه بدانند
!چه دروغ بزرگی هر روز تحویلشان میدهم
وقتی از تو بیخبرم
سرد آتش نگهم
با غروب میمیرم
باطلوع درگیرم

tangled

If love is the fire,
Then you let your heart burn!
Flame is the only reason
Why flickers the lantern

Friday, May 27, 2011

ThursRaise

Had the realm of poetry,
Been that of a rhythm free
And all the oceans I had as ink
Or papers made up of every tree
If all the words I could deploy
To raise an army as the Greeks in Troy!
A conquest of all literature and book
Such golden opportunity if I took
And the sky would serve as my infinite screen
To paint the entire deserts green!
If only, then I wish I could
Tell you of my deepest gratitude!
Alas, to get even with you
Is beyond my ken, only a no can do!

Dedicated to Mr.Rahmat Vahdani;the best teacher in the world!

to Ja Pa and many more!

روزگاریست به سن سازمخالف میزنم
از سر اجبار گاهی روی صحنه
از برای دیگران کف میزنم
قلم درازکش است
من جای او زبان درازی میکنم
تا حریف لایق خود را بیابم
لاجرم با تاس بازی میکنم
ماندنی ها رفتنی شد
حس غربت هم تنی شد
عشق هم آن کیمیا هم
برده تاراج حراج چهار فصل
قلب بر مهری که دیگر آهنی شد
روز دیگر روز بهتر باز اما
ما به میدان نقش خود بازی کنیم
صحنه از تزویر خالی میشود
یک نمایشنامه بایان عالی میشود
این قلم باز آن روز خوش سر به باست
هماهنگ موسیقی متن با رقص ماست
هیولای سرکوب فریاد ما
به زنجیر محکوم آن میله هاست

Tuesday, May 24, 2011

لبریز

یک نفرم تو دنیا نیست
از تو باهاش حرف بزنم
شاید دوباره وقتشه
با کاغذم آشتی کنم
تشنه و دربه در منو
تا چشمه میکشونیم
خاکسترت شدم دیگه
باز منو میسوزونیم؟
چی گفته با دلم چشات
که دیگه آروم نداره
یاد تو داره هر نفس
تو خلوتم پامیذاره
والاپریشونت شدم
واله و مجنونت شدم
من دیگه بت پرستمو
بنده چشمونت شدم
رسوای دیوونت منم
کی کنم از تو من حذر
تا آخر از بلای عشق
بشم غریب و در به در
کی گفته من حق ندارم
اینجورپریشونت بشم
خوابو گرفتی از چشام
الهی قربونت بشم
من از تو لبریزم و حیف
تو از دلم بی خبری
نمیدونی با یه نگات
چطور دل از من میبری
چند روزه حتی آسمون
یه رنگ دیگه ای داره
بین من و تو کاغذم
عاشق شدم من دوباره
تشنه میخونش شدم
مست نگاه ساغرش
تب میکنم از وحشت
دیدن بار آخرش
دستم به دامنت قلم
تو هم شنیدی رازمو
قول بده با کسی نگی
حکایت نیازمو
دفترای دنیا رو من
پر کنم از اسمش هنوز
کم میارم عاشقشم
بیشتر و بیشتر روز به روز

Wednesday, January 26, 2011

under his wings!

sick and tired of the earth,
feeling all out of breath,
wondered if he could bring
to me that another wing!


Cloud nine, was where he lived
sun and moon he had achieved
wondered he could teach me so
to seventh above, how to go!


but still all I can claim
is that my flying is too lame!
don't know whether he or I
is the one to take blame!


used to live in heaven, so why
no matter how hard I try
I seem to have forgotten all
of spreading wings to fly!


I only wished they tried to see
what on earth love means to me!!
seeking that another wing
is not asking for the ring!

Tuesday, January 25, 2011

من... تواو

گفتم ای کاش مال من باشی....اما
تو را که با او دیدم
از مرگ رویاهام نترسیدم
او بس که زیبا بودو شیرین
باورش سخته ولی
حتی حسادت هم نکردم
احساس کردم از ته دل دوستش دارم

!میدونی بین خودمون
ستاره ای چشمک زنون
اومده مهمون به آسمون دلم
میخوام امشب دو تا آرزو کنم
مثل او بودن را
و مثل تو داشتن را

Friday, January 21, 2011

تیک و تاک

صبح : اول وقت
تو اون سرمای سخت
صلاة سرظهر
گنجیشک رو درخت
ساعت نه و ده
هر شب سر شام
که مهتاب میبره
دل از کوچه بام
سرخی شفق
تا آفتاب غروب
شمال و شالیزار
تا نخلای جنوب
چند روز حضورت تو نفسهام همه جا هست
قلبم نمیخواد یک تپش از تو بکشه دست
ثانیه شمارت شدم و لحظه به لحظه
دور تو میگردم از سریک تا خود شصت