دست کوتاه و تمنای بلند
باز هم در گذر از یک لبخند
دلی افتاده به بند
وقت تنگ است و تمنا از پی
چشم بر هم زدنی موسم سرما شد و دی
... همه عمر چو قربانی این ثانیه هاست
عشق ناگه به شتاب آمده است
به مداوای شباب آمده است
پا برهنه وسط آتش و آب آمده است
نا امیدش تو خدایا مپسند
No comments:
Post a Comment