از شقایق وقتی پرسیدم نشونیت
اسم زیباتو تو قصه گفت شنیده
از اقاقی هم سراغت رو گرفتم
به قشنگیت گفت تو باغ گل ندیده
دامن ستاره ها رو هم گرفتم
گفتن از خورشید چشمات نور میگیرن
خود خورشیدم قسم دادم ولی گفت
آسمونیام به دنبالش میگردن
مثل قطره ای به دنبال تو گم شد
وقتی از دریا ازت نشون گرفتم
آسمون گفت از غم ندیدنش من
عمریه ابری شدم بارون میبارم
جلوی آهو رو تو صحرا گرفتم
که چشماش شهره شهره تو قشنگی
گفت که گشتم نصف دنیا رو ندیدم
اون چشائی که تو دنبالش میگردی
رفتم آسمون فرشته ها رو دیدم
گفتن از خوبی تو فقط شنیدن
دیده بودنت اگه میدونم اینو
یکیشون فرشته باقی نمیموندن
مثل من گناه عاشقت بودن رو
نمیدادن به بهشت و ناز و نعمت
عشق پاک تو رو با یک دنیا غصش
نمیبخشیدن به دنیا و قیامت
آدرست اگرچه سر راسته عزیزم
کوچه وفا پلاک مهربونی
رو زمین بیهوده دنبالت میگردم
که تو ساکن بهشت آسمونی
ای که یاد تو بمن نزدیکتر از من
خونه تاریک قلبم از تو روشن
گرچه دوری از من اما خاطراتت
هر نفس همراه با من مثل پیرهن
همه دنیا رو پیت گشتم و گشتم
عاقبت به خونه خدا رسیدم
چشمه نور بود و جشن روشنائی
نور من اونجا نشونی از تو دیدم
از خدا آخر سراغت رو گرفتم
گفت به قلب من نشونی از تو دیده
از کتاب آفرینش من یکی رو
No comments:
Post a Comment