About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Tuesday, January 21, 2014

شاهکار صورتگر

بالاي همه نقاشي ها،
جايي كه دست كسي نميرسيد،
چشمم به يك تابلو خيره شد
هنوز سوالي نپرسيده بودم كه نگاهم افتاد به روي نوشته زير تابلو
"فروشي نيست"
آنطرف تر روي ديوارها تا چشم كار ميكرد پربود از هنر دست نقاش
تركيب جادويي رنگ ها
بالاسر همه آن تابلو ها، امانقاشي صورتي بود
كه در چشمانش همه آن منظره ها را ميشد زندگي كرد
همان كه زير آن نوشته بودند: فروشي نيست
تابلوي ديگري چشمم را نگرفت
دست خالي، چشم پر اشك به خانه برگشتم
اكنون چند ماهيست براي ديدن 'شاهكار صورتگر'، هر روز به آن گالري ميروم
اسم تابلو را گذاشته ام "آن سوي آرزوهايم"
گرچه فروشي نيست... من به جان خريدارم

No comments: