About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Sunday, September 13, 2009

شکسته

زنده دلم به یاد او این نفسان آخرین
شاهد التماس من اشک دو چشم نازنین
عشق همیشه با منش عشق تمام لحظه هاست
گفته دلم به هر کجا اوست همیشه بهترین
گشته چو پرنیان دلم در هوس هوای او
من به کجا سفر برم اوست گرفته شهر دین
با همه ناز وعشوه ها شد ره دل به ناکجا
رفت و گذاشت خسته را پا بشکسته بر زمین
گفت دلم که رسم ما نیست چها مکن به ما
یار به خنده طعنه زد رسم زمانه این چنین
روز و شبم سیاه شد ناله و اشک و آه شد
هستی دل تباه شد نای سرودنش حزین
من همه خاک کوی او مست صفای روی او
او همه عشق و آرزو او همه آشناترین
عهد و وفا شکسته شد دفتر عمر بسته شد
مردن من و رفتنش این دو بشد به هم قرین
لشکر غم به قلب من تاخت و آشیانه ساخت
هجر سرشت نام من بر سر سنگ مرمرین

2 comments:

soodeh said...

اسم حزین جدیده نه؟ سلام خوشگلکم
این شعر شکسته خیلی بود دلم گرفت...

Shahrokh said...

واعا زيباست
خوش به حال اون كسي كه اين شعر رو براش سرودين