باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار
مانده ست
فریدون مشیری
سوگلي باغ منم مست چشمه سار لبت غنچه شكفته به مهر سرخم از
شرار لبت خنده تو ميريزد شعر، بر بهار لبت من از عشقت آبستن
ميكنم ويار لبت ليك زرد و سوخته جان واي پرپرم توببين
مرگ من عزا بنشين زيرپا به روي زمين گَرد غم نشاند اگر خال، بر كنار لبت
No comments:
Post a Comment