به نگاه خواستنیت خیره میشم من با تبسم
تو حقیقت وقتی آتیش نگات شعله میگیره
ولی چشمامو میدزدم دست و پامم میکنم گم
تو همونی که یه عمری دیگرون جای تو انگار
قصه مرثیه واری رو واسم خوندن به تکرار
تو همونی که به عاشقت شدن ای آخرین مرد
منو تو این سفر پر ماجرا میکنی وادار
نزدیکم که میرسی پلک زدن میره ز یادم
عشق و امید و بهار و زندگیم دست تو دادم
دور که میشی نفس ثانیه هام حتی میگیره
تیک تیک ساعتم انگار بی صدا جون میده کم کم
امشب انتظار و من معجزه چشمای تو
صد دفعه میکشمت نقاشی رو بوم خیال
از هزار رنگ آرزو رنگ نگات برام بسه
یه نظر نگاه گیرای تو میرزه یه سال
فرداباز میبینمت بازم برات دیوونه میشم
میدونم حس میکنم عاشق تر از غروب پیشم
اسم تو هرچی که باشه بهترین وازه دنیاست
که تا وقت مردنم حک شده رو تموم قلبم
میشه با تو از پشیمونی از عشق دلم رها شه
غیر عشق تو دیگه چی تو دلم میتونه جا شه؟
شب بخیر میگه نگاهم به نگاه مهربونت
اما دل میگه میخواد تا خود صبح پیش تو باشه
No comments:
Post a Comment