About Me

My photo
باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری

Tuesday, April 10, 2012

دختر خورشید

از دست یک شهر آدم گریزانم
چه پر جمعیت است دیار دروغ گویان و دل به درد آوران
پایتختتان پر زرق و برق
وشما در دو رنگی غرق
آباد باد کشور پر مهر تنهاییم
من و من با هم در صلح
ما نخواهیم که آزرده کنیم
دلی از شهر شما چه به مغرب چه ز شرق
منم آن دختر خورشید که چون میتابم
میروم تا افق نور و حقیقت یابم
نیست باکی به دلم کان طرف کوه کجاست؟
آسمان میدود از پی که بگیرد قابم

No comments: