.شب دراز است و دخترک بیدار/گله های نگفته اش بسیار
میل آینده و گذشته به دست/آرزو خاطرات هرچه که هست
به کلاف هزار رنگ خیال/باز میبافد از نو امشب شال
یاد باد آن زمان گذشته خوب/با پدر آسمان نداشت غروب
دل مادر به جمع ما خوش بود/غصه بی رنگ گریه خامش بود
مدرسه شهر کوچه خانه بهشت!/از گل یاس بود جنس سرشت
عشق های عمیق و پابرجا/جا نمیماند هر دلی هرجا
رسم یلدا و هندوانه وفال/اشک و لبخند و معجزات محال
دخترک چون انار خونین رنگ/ دلش اما شکسته صد سنگ
مشتی آجیل مانده در دستش!دلخور از سرنوشت و این رسمش
رسم دلها ز هم جدا کردن/سینه با کینه آشنا کردن
قصه درد و آه و حسرت ما/ که دراز است چون شب یلدا
رنج و اندوه از فراق پدر/مادرم گوش و چشم هنوز به در
شب یلدا و دخترک تنها/صد گره بر کلاف او پیدا
قلم يگانه ناجي لحظاتي است كه زمان بي رحمانه به دست فراموشي ميسپارد The pen is the sole saviour of the moments a clock ruthlessly ticks away!
About Me

- Zamin
- باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری
Thursday, December 22, 2011
Monday, December 19, 2011
مداوا
دست کوتاه و تمنای بلند
باز هم در گذر از یک لبخند
دلی افتاده به بند
وقت تنگ است و تمنا از پی
چشم بر هم زدنی موسم سرما شد و دی
... همه عمر چو قربانی این ثانیه هاست
عشق ناگه به شتاب آمده است
به مداوای شباب آمده است
پا برهنه وسط آتش و آب آمده است
نا امیدش تو خدایا مپسند
باز هم در گذر از یک لبخند
دلی افتاده به بند
وقت تنگ است و تمنا از پی
چشم بر هم زدنی موسم سرما شد و دی
... همه عمر چو قربانی این ثانیه هاست
عشق ناگه به شتاب آمده است
به مداوای شباب آمده است
پا برهنه وسط آتش و آب آمده است
نا امیدش تو خدایا مپسند
Subscribe to:
Posts (Atom)