تو مال من نشدی! من چه ساده دیر رسیدم
!چه خوب بودی و حتی تو را به خواب ندیدم
ببین نشسته به بختم غبار برف زمستان
کجای قصه رسیدی؟! بهارعشق و امیدم
تو مال من نشدی!من چه ساده دیر رسیدم
!چه دور بودی از اینجا چه حیف شد ندویدم
!چه خاک کردن رویای وصل مرثیه وار است
که از بهشت خیالم گلی به کام نچیدم
قلم يگانه ناجي لحظاتي است كه زمان بي رحمانه به دست فراموشي ميسپارد The pen is the sole saviour of the moments a clock ruthlessly ticks away!
About Me

- Zamin
- باری اگر روزی کسی از من بپرسد:چندی که بر روی زمین بودی چه کردی؟من پیش رویش می گشایم دفترم را.گریان و خندان بر می افرازم سرم را.آنگاه میگویم که بذری نوفشانده ست.تا بشکفد تا بر دهد بسیار مانده ست فریدون مشیری
Thursday, April 4, 2013
سیزده به در
بي همگان به در شود
بي تو به در نميشود
عمر به راه عشق تو
رفته، هدر نميشود
سيزده است و باز من
هر چه كه آرزو كنم
عشق و اميد و بخت خوش
بي تو ثمر نميشود
ماهي خون به دل منم
آب تويي، بدون تو
مرگ به كنج تنگ غم
سهل مگر نميشود؟
زرد اگرچه صورتم
سرخ اگرچه اين دو چشم
مس كه به جز حديث عشق
لايق زر نميشود
سبزه چشم مست تو
خورده به چشم من 'گره'
كور شوم ز سيل اشك
'محكم' اگر نميشود
بي تو به در نميشود
عمر به راه عشق تو
رفته، هدر نميشود
سيزده است و باز من
هر چه كه آرزو كنم
عشق و اميد و بخت خوش
بي تو ثمر نميشود
ماهي خون به دل منم
آب تويي، بدون تو
مرگ به كنج تنگ غم
سهل مگر نميشود؟
زرد اگرچه صورتم
سرخ اگرچه اين دو چشم
مس كه به جز حديث عشق
لايق زر نميشود
سبزه چشم مست تو
خورده به چشم من 'گره'
كور شوم ز سيل اشك
'محكم' اگر نميشود
Subscribe to:
Posts (Atom)